جام جم
«بهترين شيوه» عنوان يادداشت روز روزنامه جام جم به قلم فاطمه اميري است كه در آن ميخوانيد:
ابلاغ 2 قانون از سوي رئيس مجلس شوراي اسلامي براي درج در روزنامه رسمي كشور نشان ميدهد براي بهتر شدن روابط دو قوه مقننه و مجريه، تلاشهايي لازم است.
دقت در اين نكته نشان ميدهد اختلاف 2 قوه در ماههاي اخير وارد ابعاد تازهاي شده و از دامنه مسائل سياسي به اختلافات و مسائل حقوقي كشيده شده است.
اختلافات 2 قوه كه بيشتر آن به اجرايي نشدن قوانين مصوب قوه مقننه توسط قوه مجريه بازميگردد، در شرايط فعلي وارد مرحله جديدي شده؛ به طوري كه مجلسيها را بر آن داشته است تا در اقدامي ضربتي، مصوبات خود را كه به صورت اجرايي درنميآيد، براساس قانون در روزنامه رسمي كشور به چاپ برسانند تا براي دستگاههاي اجرايي كشور لازمالاجرا شود.
نامه رئيس مجلس براي اجرايي شدن قوانين مهمي چون شناسايي و حمايت از مصدومان شيميايي و الزام دولت به پيگيري و استيفاي حقوق اتباع و ديپلماتهاي ايراني آسيبديده از اقدامات دولتهاي خارجي، بويژه دولت اشغالگر آمريكا كه به استناد ماده يك قانون مدني صورت گرفته، نشان ميدهد كه مصوبات مجلس در هر شرايطي لازمالاجراست.
طبق قانون، رئيسجمهور ظرف مدت 5 روز مهلت دارد اينگونه قوانين را امضا و به مجريان ابلاغ كند؛ اما عدم امضاء و ابلاغ در مدت مذكور، اين اجازه را به رئيس مجلس ميدهد كه شخصا دستور چاپ اين قوانين را به روزنامه رسمي ارائه كند تا اجراي آن براي دستگاههاي اجرايي الزامآور باشد.
عدم اجراي برخي مصوبات مجلس از جمله بحث مترو، هدفمند كردن يارانهها و... و حتي عدم ارسال آييننامههاي اجرايي دولت به مجلس، اين روزها روابط دو قوه را به چالشي تبديل كرده كه حاصل آن جز اختلاف و تشتت نخواهد بود؛ هرچند بايد دلايل و توجيهات دولت را نيز شنيد.
تاكيد دولت بر كارشناسي نبودن مصوبات و محدوديتها در اجرا و داشتن بار مالي مشخص نشده در بودجه حتي باعث شد كه رئيسجمهور در نامهاي به دبير شوراي نگهبان، از اين نهاد نيز گلايه كند و البته با پاسخهاي قانوني نيز مواجه شود؛ اما در اين ميان آنچه در روابط رو به چالش دو قوه بايد مدنظر قرار گيرد، اين است كه اين چالش حقوقي در شرايط فعلي سياسي كشور كه در آن وحدت و رسيدن به همگرايي مورد تاكيد رهبر معظم انقلاب قرار گرفته است، شيوهاي رو به پيشرفت است كه هر كدام از طرفين دعوا با برداشت خود از قانون يا تاكيد بر داشتن بار مالي قوانين و وجود يك قانون خوب و بد، سخنان خود را با ظاهري خندان اما با باطني ناراضي از يكديگر دنبال ميكنند.
تهران امروز
«تنشزدايي در درون ايستادگي در بيرون»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حسامالدين كاوه است كه در آن ميخوانيد:
در اوضاع و احوال كنوني و شرايطي كه در آن به سر ميبريم، حفظ هوشياري، بصيرت و وحدت نه يك ضرورت كه تكليف نيز هست.
افزايش دامنه تحريمها عليه ايران و تحت فشار قرار دادن كشورهايي كه با ايران اسلامي ارتباط سياسي و اقتصادي دارند و نيز وضع تحريمهايي بيش از آنچه كه در قطعنامه سازمان ملل پيشبيني شده است، نشان از يك اراده سلطهجويانه دارد كه درصدد است تا در يك جنگ رواني – اقتصادي، خواستهاي خود را در برابر جمهوري اسلامي ايران بر كرسي بنشاند.
از نظام سلطه و استكبار، جز خدعه و نيرنگ و تحميل و ستيزهجويي انتظار ديگري نميرود. ايران اسلامي طي سه دهه گذشته بارها در برابر تهديدهاي سياسي – نظامي و تحديدها و تحريمهاي اقتصادي، قرار داشته است و تقريبا در تمامي اين سالها بهگونهاي از سوي قدرتهاي استكباري تحريم شده است، در نتيجه تحريمهاي تازه، نميتواند آثار و نتايجي را كه نظام سلطه از آن انتظار دارد، در پي داشته باشد. اما صرفنظر از نتايج تحريمها و تشديد جنگ رواني – تبليغاتي دشمنان و با توجه بدين مهم كه نيروهاي خصم دائما بر طبل جنگ ميكوبند، نيروهاي وفادار به نظام جمهوري اسلامي ايران وظايف و تكاليفي دارند كه بايد بدانها توجه خاص داشت.
در وضعيت كنوني وحدت تمامي نيروها ذيل ظل ممدود ولايت فقيه ضروري است اما گاه ديده ميشود كه برخي از مسئولان و مديران دستگاههاي اجرايي، فارغ از امواج تهديدها و تحريمهايي كه بهسوي كرانه امن ايران اسلامي سر بر كشيدهاند، خود را دچار مناقشاتي ساختهاند كه نتيجه آن تضعيف نيروهاي وفادار به نظام جمهوري اسلامي است.
به نظر ميرسد در شرايط موجود، دولت ميبايد براي حل و رفع مناقشات پيش آمده پيشقدم شود. برخي از اختلافات ميان دولت و مجلس، دولت و ديوان محاسبات، دولت و شهرداري، دولت و مجمع تشخيص مصلحت نظام، دولت و شوراي نگهبان و دولت و نيروهاي اصيل اصولگرا، به سادگي قابل حل است. در وضعيت كنوني تاكيد بر اختلافات قابل حل و بزرگنمايي آنها، نهتنها سودي براي دستگاههاي اجرايي، قوه مجريه، قوه مقننه و ساير موسسات عمومي و خدماتي نخواهد داشت كه دشمنان كشور را در پافشاري بر خواستهاي ناحقشان جريتر و جسورتر خواهد ساخت.
وحدت هيچگاه دور از دسترس نبوده و نيست. كافي است تحليل دقيقي از شرايط ويژه كنوني داشته باشيم. عمدهترين اميد طراحان جنگ رواني – تبليغاتي نظام سلطه، بر بزرگنمايي همين اختلافات است، در واقع در سناريوهايي كه طراحان نظام سلطه مينويسند، موضوع اختلافات داخلي ميان نيروهاي وفادار به نظام جمهوري اسلامي، جايگاه ويژهاي دارد.
تهديدها و تحريمهاي دشمن، فرصتي مطلوب براي وحدت نيروهاي اصولگرا در جايگاهها و نقشهاي گوناگون نيز بهشمار ميرود. تجربه نشان داده است كه هر چه فشارها بر نظام جمهوري اسلامي ايران بيشتر شده، نيروهاي وفادار به نظام متمركزتر، همدلتر و موثرتر شدهاند. البته همچنان كه مقام معظم رهبري در توصيف و تحليل شرايط امروز ايران و جهان فرمودهاند، شرايط كنوني با آنچه كه طي سه دهه گذشته تجربه كردهايم، بسيار متفاوت است، با تحليل دقيق شرايط پيشآمده و تاكيد بر تفاوتها و ويژگيهاي اوضاع كنوني، ميبايد راهبردها و رويكردها چه در عرصه بينالملل و چه در عرصه داخلي تعيين و تبيين شوند. مبادا با دامنزدن بر اختلافات و فرصتسوزيها، وضعيتي پيش آيد كه خداي ناخواسته، دشمن شاد شويم.
عرصه سياست، عرصه تبادل و تعامل است و منظور از سياست در اينجا سياستورزي در عرصه داخلي است، پافشاري بر نقاط افتراق و دوري جستن از فصل مشتركها، همچون زهر هلاهل است، زهري كه هيچ پادزهري ندارد. اگر قرار است در عرصه سياست جهاني در برابر نظام سلطه و استكبار مقاوم، استوار و سربلند، ايستادگي كنيم – كه چنين است – لازمه آن، معيارهايي است كه بتوان با آن معيارها به كنش و تعامل حداكثري با ديگر نيروهاي وفادار به نظام جمهوري اسلامي پرداخت.
ابتكار
«چقدر از اصولگرايان بنويسيم؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم فضل الله ياري است كه در آن ميخوانيد:
نگاهي به مطالب تحليلي چند ماه اخير روزنامهها و پايگاههاي خبري و تحليلي وابسته به هر دو جناح کشور نشان ميدهد که تحليل گران و مفسران مسايل سياسي کشور در يک محدوده کوچک مشغول به تحرک هستند :«اردوگاه اصولگرايي» عناوين مختلفي چون «انشعاب اصولگرايان»،» اصولگرايان افراطي» اصولگرايان معتدل»، «مدعيان اصولگرايي»،»شبه اصولگرايان»، «اصولگرايان تقلبي» و تعابيري ديگر از اين دست به وفور در مطالب روزنامهها و سايتها ديده ميشود.
اين در حالي است که اين اردوگاه وسيعتنها نيمي از ظرفيت سياسي کشور را تشکيل ميدهد.دو جناحي که امروزه با نام اصولگرايي و اصلاح طلبي شناخته ميشوند در طول سالهاي پس از انقلاب و استقرار نظام جمهوري اسلامي به منزله دو بال يک پرنده سياستهاي کشور را حرکت وا ميداشتند و به جلو ميبردند.
در دورههاي مختلف قدرت و توانايي هر جناح با توجه به طرف مقابل ارزيابي ميشد و به همان شکل نيز تقويت ميشد. به همين خاطر است که در دورههاي مختلف هرگاه يکي قدرت را در اختيار داشت ديگري از شکست خود درسي فرا ميگرفت که در رقابتهاي بعدي به کار بندد و شاهد پيروزي را در آغوش بگيرد. اين تسلسل به همين گونه ادامه داشت،چراکه شکست مقدمهاي براي پيروزي بود.به گونهاي که طرف پيروز تلاش فراوان ميکرد که جناح مغلوب ميدان، نا اميد نشود و به گونهاي از صحنه رانده نشود که حريفي براي مبارزه وحتي افتخار پيروزي بر آن وجود نداشته باشد که پيروزي وقتي معنا دارد و افتخاري بر آن مترتب است که طرف مغلوب وجود داشته باشد.
اينک اما در يک ساله گذشته اصلاح طلبان گرفتار وضعيتي بي سابقه شده اند که عملا امکان رقابت و حتي حضور در عرصه سياسي کشور را ندارند و از اين رهگذر نيمي از ظرفيتهاي کشور عملا بلا استفاده مانده است .
اصولگرايان با در دست داشتن قواي سه گانه کشور و ديگر مناصب سياسي به فعال مايشاء عرصه عمومي کشور تبديل شده اند.حريفي پيش رو نميبينند که مانع يا حتي منتقد اقداماتشان شود.
بدون ترديد در يک ارزيابي عميق دروني از شرايط اصلاح طلبان و اصولگرايان در وضعيت کنوني، با همه تحرکي که اصولگرايان دارند و عليرغم همه رکودي که بر فعاليتهاي اصلاح طلبان حاکم است نميتوان گفت شرايط چندان به نفع اصولگرايان است.
برخي تحليلها ي اخير درباره مشکلات اصولگرايان نشان ميدهد که سرنخ اين مشکلات را در اردوگاه مقابل بايد جستجو کرد. البته نه در فعاليتهاي آنان. بلکه در غيبت گروهي که روزي حريف قدرتمند اصولگرايان بودند و سبب همبستگي و وحدت آنان در برابر يک رقيب خيز برداشته براي قدرت.
اصولگرايان در يک سال گذشته سرمست از توهم نابودي رقيب قدرتمند گذشته همه مسائل و اختلافات دروني خود را چنان بر روي دايره ريخته اند که هر کدام از آنها که روزي تنها اختلاف سليقهاي کوچک به نظر ميرسيد اينک به انگيزهاي براي انشعاب تبديل شده است.بدون ترديد اگر اين غيبت رقيب قدرتمند به درازا کشد، اختلافات اصولگرايان چنان بزرگ خواهد شد که شايد روزي بتوان شاهد اختلاف شديد و حتي انشعاب ميان دو نفر مانند حسينيان و سايي نيز بود.
كيهان
«ديكته هاي پرغلط »عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حميد اميدي است كه در آن ميخوانيد:
اتحاديه اروپا و كانادا چند روز پيش تحريم هاي جديدي را عليه ايران تصويب كردند كه شامل ممنوعيت سرمايه گذاري در بخش نفت و گاز و همچنين اعمال محدوديت هاي بيشتر در كشتيراني و بانكداري است. علاوه بر آن به موجب اين تحريم هاي غيرقانوني، 41 نفر از مقامات جمهوري اسلامي، 57 شركت و زيرمجموعه هاي آن و همچنين 15شركت وابسته به سپاه نيز در فهرست تحريم هاي خصمانه اتحاديه اروپا قرار گرفتند.
آمريكا در جريان تصويب آخرين قطعنامه اعمال تحريم عليه ايران در شوراي امنيت سازمان ملل، تلاش زيادي كرد تا اجماع اعضاي اين شورا و همينطور كشورهاي غربي را بر ضد جمهوري اسلامي به دست آورد، اما اين خواسته برآورده نشد و ابتكار بيانيه 3جانبه تهران تلاشهاي آمريكا را بي ثمر گذاشت. پس از آن كاخ سفيد دست به اقداماتي فراقطعنامه اي زد و در همين راستا اتحاديه اروپا و كانادا را وادار كرد تا فراتر از قطعنامه شوراي امنيت، تحريم هاي جديد ديگري عليه ايران به تصويب برسانند.
اتحاديه اروپا عليرغم آنكه 27 عضو داشته و قاعدتا بايستي در تصميم گيريهاي خود مستقل عمل نمايند، اما عملا ديكته خود را از روي دست آمريكا مي نويسند، آن هم ديكته هاي پرغلط و نسخه هاي بي اثري كه بارها ناكارآمدي خود را در برابر عزم و اراده ملت ايران نشان داده است. اتحاديه اروپا پيش از اين نيز در مسايل جهاني و واكنش در قبال آنها، نشان داده كه چشم و گوش بسته دنباله رو سياست ها و تصميم گيريهاي آمريكاست.
جنگ عراق و افغانستان در منطقه، نمونه هاي بارز و انكارناپذيري از اين تقليد كوركورانه است. در ماجراي تصويب قطعنامه اخير تحريم در شوراي امنيت نيز اين اتحاديه اروپا بود كه افسار خود را به دست سران واشنگتن داد و بدون آنكه به عاقبت تصميم خود بينديشد، راي به محكوميت ايران داد.
در حال حاضر گردش مالي و تجاري جمهوري اسلامي با اتحاديه اروپا بيش از صدها ميليارد يورو است. اين حجم از تبادلات اقتصادي، در شرايط بحراني اروپا و اقتصادي كه هر روز صداي خرد شدن استخوانهايش به گوش مي رسد و موج بيكاري و فقر آنها را فلج كرده، به خودي خود، گردش حيات در رگهاي فرسوده اقتصاد رو به زوال آنهاست.
اتحاديه اروپا در تصميم گيري اخير خود، جمهوري اسلامي را تحريم نكرده بلكه در واقع تحريم عليه شركت هاي اروپايي به تصويب رسانده است چرا كه عملا اين شركت ها از كار با ايران محروم شده و از دايره امور تجارت و بازرگاني ما خارج مي شوند. بنابراين اولين ضربه اعمال اين تحريم ها قبل از آنكه به ايران وارد شود بر سر خود اروپايي ها خواهد نشست. آنها مطمئن باشند كه دنياي تجارت و اقتصاد آن قدر راه گريز دارد كه كشورمان علاوه بر تكيه بر توانمندي و ظرفيت هاي داخلي، راهي براي طرف شدن با شريك تجاري خارجي خود پيدا نمايد.
ركود اقتصادي و بحران مالي در غرب، شركت هاي اروپايي را به آستانه تعطيلي و ورشكستگي كشانده است. قطعا پيش از آنكه ما به فكر چاره جويي بيفتيم، آنها خودشان راه آنكه چگونه امكانات خود را در اختيار كشورمان قرار دهند، جلوي پايمان خواهند گشود. تجربه 30 سال انقلاب و تحريم هاي شديد اقتصادي و نظامي سال هاي دفاع مقدس اين مساله را كرارا ثابت كرده است.
مردم سالاري
«ماليات يا نفت» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم کورش شرفشاهي است كه در آن ميخوانيد:
هر مديريتي هزينه هايي دارد که لا زمه پاسخگويي به آنها، تعريف منابع مالي آن است. اين منابع مالي براي دولت ها در قالب قانون بودجه تعريف مي شود و در ايران مي بايست بودجه ها براساس سند چشم انداز 20 ساله و قوانين برنامه توسعه 5 ساله به مجلس ارايه شود. بر مبناي اين قوانين دولت موظف شده به مرور زمان وابستگي خود را به درآمدهاي نفتي کاهش داده و تا پايان چشم انداز 1404 هزينه هاي کشور را از محل دريافت ماليات تامين کند.
البته آنچه که تاکنون شاهد بوده ايم وابستگي بيش از پيش به درآمدهاي نفتي است که ناشي از بالا رفتن قيمت نفت و کسب درآمدهاي باد آورده بوده است. اما در بودجه 89 که قيمت نفت از بالا ي 100 دلا ر به 65 دلا ر کاهش يافت دولت به صرافت افتاد تادرآمدهايش را مالياتي کند و چون اقشار حقوق بگير سالم ترين پرداخت کنندگان ماليات بودند به سراغ کسبه رفت و ناگهان ماليات ها را افزايش داد که با واکنش جدي بازار مواجه و مجبور به عقب نشيني شد. اما در اين بين چند نکته ناگفته باقي مانده است.
اول اين که دولت گمان مي کرد افزايش ماليات ها همچون سهميه بندي بنزين است که يک شبه از ليتري 100 تومان به 400 تومان افزايش يابد و آب از آب تکان نخورد (البته کمي تکان خورد و پمپ بنزين ها قدري شلوغ شد) که با واکنش بازار، متوجه شد بازار با بخش هاي ديگر تفاوت دارد.
از سوي ديگر بحث هدفمند کردن يارانه هاست که در قالب آن دولت سعي دارد درآمدهايش را افزايش چشمگيري بدهد و اين افزايش در قالب افزايش 40 درصدي قيمت ها تعريف شده است و چون دولت در قالب اين گران کردن بايد يارانه نقدي به مردم بپردازد و هزينه کردن از پول نفت و صندوق ذخيره ارزي- که نمي دانيم پر است يا از آن چيزي نمانده- به پاسخگويي دولت به مجلس نياز داشت، بحث افزايش ماليات ها مطرح شد که مشاهده کرديم اين راهکار هم موفقيت آميز نبود.
نکته ديگر اظهارات رئيس دولت در توجيه عملکردهاي مالياتي بود که از ايران به عنوان پيشگام استفاده از ماليات نام برد و با صراحت اعلا م کرد که کشورهاي غربي از ماليات درآمد قابل توجهي ندارند. اين در حالي است که عمده منبع درآمد کشورهاي غربي از دريافت ماليات تامين مي شود زيرا همچون ايران از منابع زيرزميني و ثروت هايي همچون نفت برخوردار نيستند. به هر حال اکنون وضع ماليات کشور به خود اظهاري رسيده و اين اتفاقي است که سالها در سطح کشور مي افتاد بدين معنا که کسبه ميزان درآمد و مالياتي که توان پرداخت آن را دارند به دارايي اعلا م مي کنند و با قدري چانه زني همان را مي پردازند.
به عبارت بهتر چون کسبه مبلغ اعلا م شده را خودشان اعلا م کرده و به زور از سوي مميز مالياتي تعيين نشده است، پرداخت ماليات افزايش يافته بود کاري که امروز نيز دوباره اتفاق مي افتد و دولت توانست پس از کش و قوس هاي فراوان 15 درصد بر ميزان ماليات بيفزايد. بي شک درآمد کشور بايد به سوي ماليات حرکت کند اما اين که چقدر دولتمردان بتوانند برنامه هايي همچون هدفمند کردن يارانه ها را که به افزايش يکباره قيمت ها منجر ميشود و بار مضاعفي بر دوش توليدکنندگان و کسبه خواهد بود با افزايش ماليات ها هماهنگ کنند و چقدر مي توان شاهد افزايش اتکاي بودجه کشور به ماليات و کاهش اتکاي آن به درآمدهاي نفتي بود سوالي است که تنها آينده مي تواند به آن پاسخ دهد.
رسالت
«چند نکته»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد:
1 - اتحاديه اروپا4 مرداد ماه رسما تحريم هايي فراتر از قطعنامه شماره1929 بر عليه ايران به تصويب رساند. تحريم ها در حوزه انرژي، بيمه، تجارت و حمل و نقل مي باشد.66 شرکت ايراني در تشديد تحريم ها مورد غضب اتحاديه اروپاست. چندي پيش نيز کنگره آمريکا گام اوليه را براي تشديد تحريم ها برداشت. اينکه اروپا و آمريکا تصميم گرفته اند فراتر از مصوبه شوراي امنيت اقداماتي انجام دهند خود مجوزي به ايران است که اصلا اعتنايي نه به قطعنامه1929 و نه به تصميمات آمريکا و اروپا در تشديد تحريم ها داشته باشد.
وقتي حريم تصميم شوراي امنيت توسط اعضاي دائمي شکسته مي شود نشان دهنده آن است که قطعنامه حتي روي کاغذ ارزش وجودي ندارد.
2- لحن اروپايي ها و آمريکايي ها هر روز خشن تر مي شود. تهديد نظامي هم به صورت چاشني اين لحن حکايت از يک جنگ رواني عليه ايران دارد. حمله نظامي از صورت يک گزينه خارج شده و خود به صورت يک گزينه رواني و رسانه اي رخ نمايي مي کند.
به نظر مي رسد سيلي اي که رژيم صهيونيستي در جنگ33 روزه حزب الله و جنگ22 روزه حماس از دو شاخه مقاومت در دو کشور لبنان و سرزمين هاي اشغالي دريافت کرد آنها را در نوع تهديدات محتاط کرده است.
همچنين پذيرايي که ناتو و بويژه آمريکا اکنون در عراق و افغانستان مي شوند، به آنها اين درس را داده است که هزينه دست روي ماشه بردن به مراتب بيشتر از تن دادن به يک گفتگوي عادلانه است. اگر عقلانيت، مدار تصميم گيري آنها باشد بايد از عربده کشي که تنها تارهاي صوتي گلوي آنها را آزار مي دهد پرهيز کنند.
3- تجربه نشان داده است هر وقت حجم بگومگوهاي سياسي در داخل يک عدد مشخصي را نشان نمي دهد، برخي در آن سوي آب ها به طمع مي افتند. سر و صداهاي پس از انتخابات ممکن است برخي را به اشتباه اندازد و فکر کنند بوي کباب مي آيد. اما بايد بدانند از بوي کباب خبري نيست. ايران بر آمده از ناآرامي هاي سال گذشته يک ايران مقتدرتر و نيرومندتر است. اراده زوال ناپذير ملت ايران بويژه نسل سوم انقلاب، جمهوري اسلامي را از هر نظر بيمه کرده است.
جمهوري اسلامي
«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه درن ميخوانيد؛هفته جاري با شور و شعف سپري گشت و مردم ايران ميلاد خجسته مهر فروزان آفرينش، وليالله الاعظم، حضرت مهدي موعود (عج) را گرامي داشتند. شهرها و خيابانها آذين بسته شد و جهانيان متوجه بيقراري دلها و چشم به راهي ملت ايران شدند كه با برپايي جشن ميلاد ذخيره الهي منتظر روزگاراني هستند كه سرانجام به اذن الهي ظهور خواهد كرد و تمام دلخستگيها و زخمهاي كهنه بشريت را درمان خواهد نمود
هر چند ايام ميلاد و نيمه شعبان بسر رسيد ولي آيا مفهوم انتظار و وظايف منتظران نير به پايان رسيده است؟ آيا صرفا برگزاري مراسم در اين روز، تنها وظيفهاي است كه ماشيعيان نسبت به امام زمان خويش و استقرار حكومت عدل جهاني و اقامه كمالات ديني و اخلاقي داريم؟ طبعا اين حركتهاي مقطعي، از سر شور و دلدادگي، نخستين و كمترين اقدامي است كه ميتوان در جهت توجه عمومي به اين اصل بنيادين داشت ولي اگر قرار باشد كه فقط به يك روز از سال، در حد مختصر و گذرا اكتفا كرد بايد گفت كه ما نيز در صف "غافلين" قرار گرفته و نتوانستهايم تفكر بنيادين مهدويت را در دل و جان خويش نهادينه كنيم. طبعا در چنين مسيري، رسالت روحانيت و انديشه ورزان فرهيخته ايجاب ميكند كه اصل انتظار و موضوع مهدويت و وظايف منتظران را در دستور كار برنامههاي فرهنگي و تبليغي قرار داده، توجه لازم و هميشگي را به جامعه منتقل نموده و غبار مهجوريت از چهره آن برگيرند. در چنين صورتي ميتوان اميدوار بود كه جامعه از بركات حركت آفرين انتظار به نحو كامل بهره خواهد گرفت.
در هفته جاري وزراي خارجه كشورهاي عضو اتحاديه اروپا در تصميمي فراقانوني كه مورد اعتراض برخي كشورهاي جهان قرار گرفت، در اقدامي يك جانبه تحريم مضاعف ايران را تصويب كردند. اين اقدام كه به معناي ناديده گرفتن مصوبات شوراي امنيت است صنعت نفت، گاز، انرژي و شبكه بانكي و كشتيراني ايران را هدف قرار داده و با اين حركت، اتحاديه اروپا نشان داد كه تحت فشارهاي آمريكا در مسيري غلط و با چشم بسته قرار گرفته و از منافع خود غافل شده است.
وزراي خارجه اتحاديه اروپا در بيانيهاي كه به همين منظور صادر كردند در عين حال مدعي شدند خواستار ادامه گفتگوهاي هستهاي و تعامل با ايران هستند، در صورتيكه حركتهاي مبتني بر تحريم كه نشان از خصومت و تقابل دارد باعث مسدود شدن باب تعامل شده و گامي به عقب و در مسير تقابل و ايجاد فضاي منفي در مذاكرات است و قطعا باعث پيچيدهتر شدن اوضاع خواهد شد.
ملت ايران نشان داده كه هيچگاه تحت تاثير اقدامات غير موثر و غير سازنده قرار نگرفته و سياست تحريم، خللي در عزم آنها براي احقاق حقوق مشروع و حقه خود در تعقيب برنامه صلح آميز هستهاي ايجاد نخواهد